سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هفته نامه آیینه یزد

تیتر یک شماره 568

بیش از 110سال است که جامعه ایرانی
در پی اصلاح امور سیاسی، اجتماعی، قضایی و اداری است


آیا از دل کامیابی‌ها و ناکامی‌های جنبش سبز که عمر آن به ده سال نرسیده و رهبرانش همچنان در حصر ناعادلانه‌اند؛ یک جمعبندی جامع و کاربردی و خردپسند و مورد اجماع ناظران و کنشگران اصلی جنبش در دسترس است؟

آیینه یزد - بیش از 110سال است که جامعه ایرانی در پی اصلاح امور سیاسی، اجتماعی، قضایی و اداری است

«سعید رضوی فقیه»، جامعه شناس، در اولین یادداشت از سلسله یادداشت‌هایی درباره‌ی بررسی جریان اصلاحات که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
اعمال اصلاحات، چه در رفتارها و روندها و چه در نهادها و ساختارها، چه سطحی و شکلی و چه عمیق و محتوایی نیاز به قابلیت‌ها و مهارت‌های خاص دارد. مثل رانندگی کردن با یک وسیله نقلیه یا شنا کردن در آب، کار به دلخواست و آرزو راست نمی‌آید بلکه باید قواعد عملی را دانست. دانستن ذهنی قواعد نیز گرچه لازم است اما کافی نیست. باید مهارت عملی هم موجود باشد. اما صرف توانایی به حرکت درآوردن وسیله نقلیه یا دست و پا زدن و روی آب ماندن هم مهارت تلقی نمی‌شود. حرکت در جهت مطلوب و با سرعت و دقت مناسب و گریز چربدستانه و همراه با سرعت انتقال از خطرات و حوادث پیش‌آمده از لوازم و نشانه‌های مهارت در این دو مثال تلقی می‌شود. در مورد اصلاحات نیز چنین است. به محض دلخواست و آرزو یا طلب کردن و مطالبه کردن، اصلاح و تغییری صورت نمی‌پذیرد. باید عمل کرد. عملی برآمده از آگاهی‌های لازم و کافی از یک سو و قابلیت‌ها و مهارت‌های لازم و کافی از سوی دیگر. از انقلاب مشروطیت به این سو بیش از یکصد و ده سال است که جامعه ایرانی در پی اصلاح امور سیاسی، اجتماعی، قضایی و اداری است اما در این مدت طولانی با همه تغییرات بیش و کمی که در شئون مختلف اجتماعی و سیاسی ما رخ داده؛ تقریبا به گرد خویش گشته‌ایم و گام‌های بلندی رو به پیش برنداشته‌ایم.
کافیست به نطق‌ها و مقالات پیشگامان فکری و سیاسی مشروطه بنگریم و مضامین آنها را با ادبیات نهضت ملی شدن نفت و سپس خیزش پانزدهم خرداد مقایسه کنیم و بعد جلوتر بیاییم و در متون و مکتوبات انقلاب اسلامی و اصلاحات دوم خردادی و سپس جنبش سبز تأمل کنیم تا ببینیم چقدر شباهت میان خواسته‌های این نسل‌های پنجگانه از مشروطه تا به امروز موجود است. حکومت در چارچوب قانون، قوانین و نهادهای حکومتی برآمده از رأی و اراده مردم و بالاخره قوه قضائیه‌ای عادل و مستقل ترجیع‌بندهایی هستند که دهه به دهه و نسل به نسل در نامه‌های سرگشاده و مقالات و نطق‌ها و شب‌نامه‌ها و روزنامه‌ها به زبان سیاست و حقوق و فلسفه یا به هر زبان دیگر از جمله شعر و طنز تقریر شده‌اند. اما پس از دو انقلاب و چهار جنبش فراگیر و تولید انبوهی از گفتارها و نوشتارهای تحلیلی و اقناعی؛ و پس از گذشت یکصد و ده سال آزگار ظاهرا ما همانجا ایستاده‌ایم که انقلابیون مشروطه و نسل‌های اصلاح‌طلب و انقلابی پس از ایشان تا جنبش سبز. جای آنست که از خود بپرسیم چرا؟ چرا پس از رها سازی این همه نیروی اجتماعی و پرداخت این همه هزینه و کاربست این همه تلاش، جامعه ایرانی همچنان بر جای خود ایستاده و مطالبات پنج نسل پیش از خود را به خواهش یا فرمان و به ناله یا فریاد، تکرار می‌کند؟ و اساسا در این میانه مشکل چیست و مقصر کیست و گره کار در کجاست؟ کافیست به صدر همین نوشتار مراجعه کنیم تا پاسخ این پرسش سهل و ممتنع را بیابیم. در واقع جامعه ایرانی و پیشاهنگان سیاسی و اجتماعی‌اش چونان شناگری ناماهر هر چه دست و پا زده و نیرو صرف کرده و خستگی به جان خریده‌اند، مسافتی نپیموده و تنها و تنها بر سطح آب مانده‌اند. شاید این داوری در نگاه نخست نامنصفانه و حتی بی‌رحمانه در نظر آید اما هر چه بیشتر تاریخ معاصر کشورمان را مطالعه و در فراز و فرودهایش تأمل کنیم این پاسخ واقع‌بینانه‌تر از دیگر پاسخ‌ها به نظر خواهد رسید. مهارت یافتن محصول عملِ صرف نیست بلکه باید از عمل یا به اصطلاح پراتیک درس آموخت و سپس آموخته‌ها را بمثابه تجربه‌های انباشته به تئوری و عقلانیت عملی بدل کرد و از آنها در ادامه فعالیت‌های کنشگرانه بهره برد. آیا در یک قرن گذشته و در رهگذر دو انقلاب و چهار جنبش بزرگ اجتماعی چنین کرده‌ایم؟ بیش از دو دهه از جنبش دوم خرداد و شروع جنبش اصلاحات می‌گذرد. رأس و بدنه این جنبش همچنان حاضر و ناظرند و در عرصه‌های گوناگون فعال. آیا یک جمعبندی اگر نه کامل و دقیق و عمیق، دستکم شتابزده از فراز و فرودهای آن جنبش موجود است که به گونه درسنامه یا دستنامه‌ای به کار کنشگران امروز بیاید؟ آیا از دل کامیابی‌ها و ناکامی‌های جنبش سبز که عمر آن به ده سال نرسیده و رهبرانش همچنان در حصر ناعادلانه‌اند؛ یک جمعبندی جامع و کاربردی و خردپسند و مورد اجماع ناظران و کنشگران اصلی جنبش در دسترس است؟ آیا ناکامی اصلاح‌طلبان در انتخابات تیرماه هشتاد و چهار و چند انتخابات پیش یا پس از آن واکاوی شده تا درسی برای آیندگان باشد؟ آیا هیچ پاسخی هست برای این پرسش که دستاورد عینی و ملموس راهپیمایی عظیم بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت چه بود و دستاورد تجمعات بیست و پنج بهمن هشتاد و نُه چه؟ و رهبران و کنشگران جنبش، برای عرضه به آیندگان از بی تصمیمی و تعلل در مورد نخست و هیجانزدگی و شتابزدگی در مورد دوم چه درس‌ها آموخته و چه تجربه‌ها اندوخته‌اند؟ وقتی این کامیابی‌ها و ناکامی‌ها که تجربه‌های ارزشمند و پر هزینه ملی و تاریخی بوده‌اند به عقلانیتی تجربی برای نسل‌های امروز و فردا و راهنمایی برای کنش‌های آینده بدل نمی‌شوند هیچ عجب نیست اگر آیندگان بخواهند جنبش‌های خود را از صفر آغاز کنند و تجربه‌های آزموده پیشینیان خود را از نو بیازمایند. مگر آنکه از یک نقطه و یک مقطع تصمیم بگیریم از حادثه‌ها درس بیاموزیم و این درس‌ها را چون آموزه‌های گرانبها در درسنامه‌های مدون بیندوزیم و سپس بر اساس این درس‌های نظری، قابلیت‌ها و مهارت‌های لازم و کافی برای اعمال اصلاحات را در خود ایجاد و تقویت کنیم و از مرتبه اصلاح طلبی به مرتبه اصلاحگری ارتقا یابیم. در غیر این صورت در همچنان بر پاشنه پیشین خواهد چرخید و ما در مطالبات تحقق نیافته انقلاب 1285 همچنان در جا خواهیم زد.